چرا موندم بین عقلوقلبم

بعدسالهاتازه متوجه شدم چی سرم اومده

ولی بازم هولم دادین وسط

بازم مجبورم کردین برگردم عقب

همه ی اینا توان اینو داشتن ازم 

کسی بسازن که هرگز نبودم ونمیخوام باشم

من میتونستم خیلی چیزا باشم خیلی چیزا بشم

ولی ترجیح دادمو به خودم قول دادم فقط خودم باشم

تااینجاش که پاک زندگی کردم زندگیی که فقط توش

نفس کشیدم ازین جابه بعدشم میخوام پاک زندگی کنم

امازندگی کنم نه فقط نفس بکشم من نمیخوام کسی

برای من دلسوزی کنه چه برسه بخوادگریه کنه نمیخوام

باعث رنجشم بشین نمیخوام مانع خودباوریموابتکارم بشین

من یادگرفتم به خودم تکیه کنم رو پای خودم بایستم من

زندگیه شخصیموبی صدانگه داشتم خب من می مونمو 

یه راهه طولانیوسخت ولی همه چی به کنار و حتی این

روزای تکراری من هنوزم به یه چیزی از ته قلبم ایمان دارم

به اینکه بازم از پسش برمیام و این منم که آخرش 

میسازم از اول همه چیو


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها